با نگاهی به کارنامهٔ حکومت اسلامی که طیّ سی سال حاکمیّت ، بیش از ٢٠٠ بهایی را فقط به علّت اعتقاد به دین و آئینی دیگر ، به قتل رسانده است و این علاوه بر صد ها بهایی است که به زندان رفته یا مورد ضرب و شتم واقع شده و خانه و یا محلّ کارشان را به آتش کشیده اند . بهایی ها طیّ این سال ها نه فقط ازمشاغل خود رانده شده اند ، که صد ها نوجوان و جوان بهایی از مدارس و دانشگاه ها اخراج گشته اند .بی مناسبت نیست که دانشگاهیان ، نویسندگان ، روزنامه نگاران و فعالّان سیاسی در ایران و جهان در نامهٔ سر گشاده ای به جامعهٔ بهایی ، به عنوان انسان های ایرانی احساس شرمندگی کرده اند .من نیز به عنوان روزنامه نگاری مسئول از برخور بی رحمانه وخشونت آمیز حکومت در قبال جامعهٔ ٣٠٠ هزار نفری بهایی در ایران ، حیرت زده و شرمگین ، از سکوت روشنفکران ایرانی در دوران پیشین ، بر بیانیه ای که اینک روشنفکران ایرانی امضاء کرده اند ، صحّه می گذارم .به راستی هم باید شرمگین بود ، از سکوت روشنفکران پیشین ، وقتی در حکومت پادشاهان دیکتاتور قاجار ، جان و مال و ناموس و آزادی فردی و جمعی بهاییان مورد تعرّض شدید واقع می شد ، و خانه ها و محلّ کارشان بی رحمانه در آتش کینه و خشونت مأموران ظالم و افراد متعصّب می سوخت .من با خواندن هرغزل قرّه العین ، بزرگ بانوی مقاومت و غزل سرای پُر آوازهٔ ایرانی که به جرم اعتقاد و باور دینی دیگر ، به آن طرز فجیع به قتل رسیده ، نمی توانم از ابراز شرمندگی خودداری کنم .من وقتی ، دیدم هموطن بهایی من که در دانشگاه ، و در محل کار ، در کنار من ، تحصیل می کرد ، و اشتغال داشت ،رتبهٔ اول در دانشگاه . احراز کرده است ، و یا به عنوان یک شهر وند منزّه و فعّال ، کارش را مسئولانه انجام می دهد ، به دلیل باور مذهبی اش ، محکوم به محرومیت از ابتدایی ترین حقوق خود شده است ، احساس شرمندگی می کنم .من برای جامعهٔ بهایی ، احترامی خاصّ ، قائلم . چرا که می بینم آن ها طیّ ١٦٥ سال به زعم فشار ها و تضییقات شدید ، که شمّه ای از آن ها را بر شمردم ، هنوز در میهنشان مانده اند تا مسئولیّت ها و وظایف خود را انجام دهند . به عنوان یک ایرانی ، احساس سرفرازی می کنماگر بپذیریم که ٣٠٠ هزار بهایی در ایران سکونت دارند ، بلافاصله باید بپذیریم که این ده ها هزار بهایی برای رسیدگی به امور اداری و روحانی خود و سر و سامان دادن به نیازهایشان ، گروهی را بر می گزینند ، چنان که در کشور های دیگر نیز به انتخاب محفل پرداخته اند .حتّی به نمایندگی ١٧٩ محفل روحانی ملی در جهان ، یک کرسی نمایندگی هم در سازمان ملل ، احراز کرده اند . امّا اعضای این محفل در ایران ، بار ها و بار ها سرکوب و اعدام شده اند ، و یا مورد آزار و ایذا و غارت قرار گرفته اند .حتّی در دوران شاه فقید نیز با تحریک و دسیسه و پرونده سازی تأمینات و سازمان امنیت ، خشونت هایی اِعمال شده ، که کم و بیش از آن ها آگاهی داریم .بعد از انقلاب در همان سال نخست ، نُه تن از اعضای محفل روحانی ایران ، ربوده و ناپدید و اعدام شدند . و در تمام این سال ها از طریق مطبوعات ، رادیو ، تلویزیون دولتی ، سایت های اینترنتی و حتّی فیلم ، با بهاییان مبارزه کرده ، و اقدامات سازمان یافته ای علیه آن ها انجام داده اند.نمایندگی جامعهٔ بهاییان در سازمان ملل متحد گزارشی را در سال ١٣٨٤ ارائه داد ، مبنی بر برنامه ای که از سوی ستاد مشترک نیروهای مسلّح ایران ، خطاب به نهاد های امنیتی و تشکیلات پلیس و سپاه پاسداران ، که از آن ها خواسته شده بود ، بهاییان را در سراسر کشور شناسایی کنند و زیر نظرشان بگیرند که این دستور العمل ، موجب نگرانی شدید سازمان های جهانی حقوق بشر شد .در این سال ، وزارت علوم و تحقیقات و فن آوری نیز طیّ نامه ای به ٨١ دانشگاه ، دستور اخراج دانشجویان بهایی را داد و همچنان اشتغال بهاییان ا در ادارات و نهاد های دولتی و حتّی خصوصی ، ممنوع شده و آزار و ایذاء مستأجرین بهایی ، توسط مالکین ، مثل قطع برق و یا گاز و ربودن محمولات پستی آن ها با حمایت پلیس اوج گرفته است .وظیفهٔ همهٔ ما که در سینهٔ خود ، قلبی ایرانی داریم ، این است که با تمامی قوا به دفاع از جامعهٔ بهائیان ایران کوشا باشیم .
فرهنگ فرهی
0 نظرات:
ارسال یک نظر