داستان مقابله و سرکوب بهاییان در ایران توسط متولیان مذهب رسمی جامعه و مقلّدان آنان پس از انقلاب اسلامی و استقرار حکومت اسلامی وارد مرحلهای جدید با اقداماتی همه جانبه می گردد.[1] یکی ازاین موارد مقابله محروم کردن بهائیان از پیشرفتهای تحصیلی درچارچوب ممنوعیت بهره مندی آنها از آموزش عالی دانشگاهی میباشد.
محرومیت بهائیان از تحصیل باز میگردد به جریان حذف اساتید و دانشجویان دگراندیشی که مخالف انقلاب اسلامی و نظام حکومتی اسلامی پنداشته میشدند و در واقع پاکسازی دانشگاهها و تحت نفوذ و کنترل قراردادن این مراکز آموزش عالی توسط حکومت اسلامی بود و این کار به نیت جلوگیری از تبدیل دانشگاه ها به مراکز مخالفت با نظام انجام شد. این جریان که تحت عنوان « انقلاب فرهنگی » نام گرفت منجر به اخراج صدها استاد و هزاران دانشجو، تضعیف نهاد آموزش عالی دانشگاه از لحاظ علمی و نیروهای متخصص و در نتیجه محروم شدن ایران از توانایی و بهره وری بخشی از توان علمی و تخصصی بود که در خدمت عمران و پیشرفت کشور بودند و می توانستند در این مسیر به عنوان فارغ التحصیلان آموزش عالی قرار گیرند.
با اخراج اساتید و دانشجویان بهائی در طی «انقلاب فرهنگی »[2] رسماً بهائیان از ورود به مراکز آموزش عالی محروم و ممنوع شدند کما اینکه در طی پاک سازی های انقلاب فرهنگی اساتید و دانشجویان بهایی اخراج شدند و این ماجرا در طیِ سندی از شورای عالی انقلاب فرهنگی به تاریخ 6 اسفند ماه 1369 رسمیت یافت و نهادینه شد. گرچه کارگزاران حکومت اسلامی آن را جعلی خواندند اما چنانچه در اسناد ضمیمه این گزارش میبینید بخشنامههای بعدی نیز عطف به آن صادر شدهاند و ادعای دروغینی دیگراز حکومت اسلامی را – مبنی بر جعلی بودن این سند – برملا کرد.
در سند 6/12/1369 طبق تصویر موجود صراحتاً در بند ب: جایگاه فرهنگی ، درج شده است:
3- در دانشگاهها چه در ورود و چه در طول دوران تحصيل، چنانچه معلوم شود بهائياند، از دانشگاه محروم شوند.
1
در سال 1383 و طی سیاستهای فضای باز دوران محمد خاتمی ستون مذهب – یعنی جایی که باید در فرم ثبت نام کنکور، مذهب فرد متقاضی درج می شد – از فرمهای ثبت نام دانشگاه برداشته شد و جای خود را به درج چهار نام مذهب رسمی کشور یعنی ( اسلام – مسیحی – یهودی – زرتشتی ) داد و در سال 1387 در برابر فشارهای بینالمللی تفسیری از چهار مذهب درج شده به دست دادند مبنی بر این که منظور از ادیان ذکر شده انتخاب دانشجو برای پاسخ دادن به سوالات درس بینش دینی هر یک از دینهای درج شده است و به ویژه انتخاب گزینه اسلام به معنی اعتقاد به اسلام نمیباشد بلکه منظور پاسخ گویی به سوالات درس بینش اسلامی است که در دوره دبیرستان ارائه شده است!
بر مبنای این تفسیر جوانان بهایی شرکت در کنکور را با علامت زدن گزینه اسلام ادامه دادند و وارد مرحله جدیدی از بازی و فریبکاری داخلی و خارجی جمهوری اسلامی شدند. با این بازی جدید در ادامه این نوشته آشنا میشویم.
عدهی معدودی از جوانان بهایی بدین طریق به دانشگاهها راه یافتند. هر سال به طور متوسط حدود 900 تا 1000 نفر داوطلب بهائی برای استفاده از مراکز آموزش عالی ثبت نام کرده و داوطلب کنکور می شوند. بخش عمدهای از این تعداد پس از ثبت نام کارت ورود به جلسه دریافت نمیکنند.
بخش دیگری آزمون سراسری را می گذرانند اما در مرحله اعلام نتایج با عنوان « نقص پرونده » مواجه شده و از مرحله بعد که انتخاب رشته و … است باز میمانند. چیزی سالانه حدود 100 نفر یعنی یک دهم داوطلبان بهائی به مرحله انتخاب رشته و ثبت نام میرسند و به دانشگاه راه می یابند که داستان تحصیلاتشان بر اساس سناریو طراحی شده جمهوری اسلامی به شرح زیر است:
حاصل ورود حدود 100 نفر داوطلبان بهائی به دانشگاههای ایران چیست؟ فریبکاری بینالمللی جمهوری اسلامی در مجامع حقوق بشر که پیگیر آزارها و نقض حقوق شهروندی اقلیتهای مذهبی و قومی و زبانی و فرهنگی ازجمله بهائیان ایراناند. برای نمونه «محمد جواد لاریجانی» تحت عنوان «دبیر ستاد حقوق بشر قوه قضائیه» در نشستهای سالانه شورای حقوق بشر شرکت میکند و مدعی حضور بهائیان در دانشگاهها میشود.[3]
این ادعا به طور کاملاً مستند با دو مدرک زیر مبنی بر دستور شناسایی و اخراج بهائیان تناقض دارد. تاکنون هیچ سند و مدرک دیگری نیز مبنی بر نقض این دو بخشنامه و تغییر رویکرد و رویه جمهوری اسلامی در زمینه محرومیت بهائیان از تحصیلات عالیه منتشر نشده است که اگر چنین بود جمهوری اسلامی برای رفع اتهامات وارده بر خود قطعاً آن را منتشر میکرد و در رفتارهای سالانهاش در این زمینه تغییر واضحی دیده میشد.
3
«اشخاص بهائی چنانچه در حین ورود به دانشگاه و یا حین تحصیل مشخّص گردد که بهائی هستند، می بایست از دانشگاه اخراج گردند.»
در پی انتشار این سند «بانی دوگال» نمایندۀ ارشد جامعۀ بین المللی بهائی در سازمان ملل متّحد گفت: «این نامۀ محرمانه که آشکارا میگوید، دانشجویان بهائی به مجرد آنکه شناسایی شوند باید از دانشگاهها اخراج شوند، بدون هیچ شک و شبهه ای ثابت میکند که مسئوﻻن دولت ایران، علیرغم آنچه به جهان خارج میگویند، همچنان مصمّم هستند که بهائیان ایران را از دسترسی به ترقّی و پیشرفت باز دارند.»
بانی دوگال گفت: «این نامه که اخیراً به دست آمده است، همراه با گزارشها و اسناد دیگر، نشانهی سیاست مزوّرانهای است که دولت ایران در بارهی بهائیان کشور پیش گرفته به طوری که از یک سو به جهان میگوید، مقررات بینالمللی برای حقّ آزادی تحصیل را نقض نکرده است و از سوی دیگر در اصل همچنان برای جلوگیری از تحصیل دانشجویان بهائی در دانشگاههای کشور، در اجرای طرح محرمانهی دراز مدّت خود میکوشد.»[4]
در سال 1389 نیز مرتضی نوربخش (رئيس دبيرخانه هيئت مركزي گزينش دانشجو) گفت: “دانشجويان اديان ساختگي و اقليتهايي غير رسمي كشور حق تحصيل در دانشگاهها را ندارند.”[5]
2
و اما ترفند فریبکاری جمهوری اسلامی در این زمینه چیست؟ موضوع بسیار ساده است. به طور متوسط سالانه حدود 100 نفر پذیرفتهشدگان رشتههای مختلف وارد مراکز آموزش عالی میشوند اما اتفاقی دیگر از آن سوی رخ میدهد. دانشجویانی که طی سالهای پیشین پذیرفته شدهاند و در حال گذراندن ترمهای سه و چهار و حتی بالاتر هستند ( برای نمونه سال آخر رشته پزشکی دانشگاه شیراز ) اخراج میشوند. به این ترتیب عملاً – جز در مواردی محدود و در رشتههایی ناکارآمد – ما فارغالتحصیل بهائی نداریم[6] ؛ اما سالانه حدود 100 نفر دانشجوی بهائی مشغول به تحصیل در دانشگاههای ایران داریم تا ژست حقوق بشری و حقوق شهروندی و ویترین و نمایش کرامت و رأفت اسلامی دروغین حکومت اسلامی بر پا باشد.[7]
گرچه دروغگویی و ظلم جمهوری اسلامی بر آحاد مردمِ خود، دیگر مطلبی پوشیده و پنهان نیست و مردم ایران و جهان از فریبها و دغل کاریهای این حکومت آگاهاند اما تأمین حقوق شهروندی مطابق قانون اساسی و میثاق نامههای بینالمللی که جمهوری اسلامی متعهد به رعایت و اجرای مفاد آنهاست ، مسئلهای است که از اجرا بازمانده و در دام نیرنگهای سیاسی این حکومت گرفتارست. البته داوطلبان تحصیلات عالیهی بهائی در این ظلم وارد برایشان تنها نیستند و جوانان دیگری از این مرز و بوم تحت عناوین سیاسی و … مورد ستم و محرومیت از حق تحصیل و پیشرفت قرار میگیرند[8] و از آنکه تبدیل به فردی مفید و سازنده برای زندگی خود و جامعه و کشور خویشتن گردند، منع میشوند و باز میمانند.
برای رفع قطعی این مظالم و تبعیض ها در حق جوانان مستعد پیشرفت و خدمت به کشور خویش ، سوال این است که مردم ما و جهان، قدرتها و سازمانهای جهانی و سیاسی چه کردهاند و چه برنامه و راهکاری در پیش دارند؟ هر روز که بگذرد، دیر است.
مطلب از وبلاگ behnazar.blogspot.com
لطفا نظر خود در خصوص این پست را با ما و دیگر خوانندگان در میان بگذارید .
bahaiyon.blogspot.com
facebook.com/omid.bahai
facebook.com/bahainews9
0 نظرات:
ارسال یک نظر