—————– وضو —————–
وَ مَنْ أَرادَ أََنْ يُصَلِّیَ لَهُ أن يَغْسِلَ يَدَيْهِ و فی حينِ لْغَسْلِ يَقُولَ:
“إِلهيْ قَوِّ يَديْ لِتَأْخُذَ کِتابَکَ بِاسْتِقامَةٍ لا تَمْنَعُها جُنُودُ الْعالَمِ ثُمَّ احْفَظْها عَنِ التَّصَرُّفِ فيما لَمْ يَدْخُلْ فی مِلْکِها * إِنَّکَ أَنْتَ الْمُقْتَدِرُ الْقَدِيْرُ.”
و کسی که خواست اینکه نماز بگذارد بر اوست اینکه بشوید دو دستش را و در هنگام شستن بگوید:
“خدای من قوت بده و قوی کن دست مرا تا بگیرد کتابت را با پایداری که باز ندارد آنها را لشکریان عالم، سپس حفظ فرما آن را از تصرف کردن در آنچه داخل نشده در مِلکِ آن {دست} بدرستیکه توئی مقتدر و قدیر.”
********
وَ فی حينِ غَسْلِ الْوَجْهُ يَقُولَ:
“أَيْ رَبِّ وَجَّهْتُ وَجْهيْ إِلَيْکَ * نَوِّرْهُ بِأَنْوارِ وَجْهِکَ ثُمَّ احْفَظْهُ عَنِ التَّوَجُّهِ إِلی غَيْرِکَ “
و در هنگام شستن صورت بگوید:
“ای پروردگار من روی نمودم وجهم را بسوی تو. نورانی فرما آن را به نورهای وجهت سپس حفظ بفرما آن را از توجه بسوی غیر خودت.”
—————- صلاة صغير —————-
“أَشْهَدُ يا إِلهيْ بِأَنَّکَ خَلَقْتَنيْ لِعِرْفانِکَ وَ عِبادَتِکَ * أَشْهَدُ فی هذَا الْحيْنِ بِعَجْزيْ وَ قُوَّتِکَ وَ ضَعْفيْ وَ اقْتِدارِکَ وَ فَقْريْ وَ غَنائِکَ * لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ المُهَيْمِنُ القَيُّومُ.”
“گواهی می دهم ای معبود من بدرستیکه تو خلق فرمودی مرا برای شناسائیت و بندگیت. گواهی میدهم در این هنگام به ناتوانی خودم و قوت تو و ضعف خود و اقتدار تو و فقر خود و بی نیازی تو. نیست معبودی جز توی مهیمن قیوم”
————– صلاة وسطی ————–
وَ بَعْدُ لَهُ أَنْ يَقُومَ مُتَوَجِّهاً إِلَی الْقِبْلَةِ و يَقُولَ:
“شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ * لَهُ الأَمْرُ وَ الخَلْقُ * قَدْ أَظْهَرَ مَشْرِقَ الظُّهُورِ وَ مُکَلِّمَ الطُّورِ الَّذيْ بِهِ أَنارَ الأُفُقُ الأَعْلی وَ نَطَقَتْ سِدْرَةُ الْمُنْتَهی وَ ارْتَفَعَ النِّداءُ بَيْنَ الْأَرْضِ وَ السَّماءِ قَدْ أَتَی المْالِکُ. اَلْمُلْکُ وَ الْمَلَکُوتُ وَ الْعِزَّةُ وَ الْجَبَرُوْتُ لِلّهِ مَوْلَی الْوَری وَ مالِکِ الْعَرْشِ وَ الثَّری”
و بعد بر اوست اینکه بایستد در حاليكه روی نموده بسوی قبله و بگوید:
“گواهی می دهد خداوند بدرستیکه نیست خدائی جز او. از برای اوست امر فرمودن و خلق کردن. ظاهر فرموده است محل تابش ظهور و تکلم کننده کوه طور را (ذات فریدی که با حضرت موسی علیه الثناء تکلم فرمود) که به وسیلهی آن روشن شد اُفُق اعلی و نطق فرمود سدره منتهی (آخرین درخت که مقصود حضرت بهاءالله جل ذکره اعلی میباشد) و بالا رفت این ندا بین زمین و آسمان. به تحقيق آمده است مالک (جمال قدم جل ثنائه) مُلک و ملکوت و بزرگواری و جبروت از برای خدائی (که) آقای خلق و صاحب عرش و زمین است”
“گواهی می دهد خداوند بدرستیکه نیست خدائی جز او. از برای اوست امر فرمودن و خلق کردن. ظاهر فرموده است محل تابش ظهور و تکلم کننده کوه طور را (ذات فریدی که با حضرت موسی علیه الثناء تکلم فرمود) که به وسیلهی آن روشن شد اُفُق اعلی و نطق فرمود سدره منتهی (آخرین درخت که مقصود حضرت بهاءالله جل ذکره اعلی میباشد) و بالا رفت این ندا بین زمین و آسمان. به تحقيق آمده است مالک (جمال قدم جل ثنائه) مُلک و ملکوت و بزرگواری و جبروت از برای خدائی (که) آقای خلق و صاحب عرش و زمین است”
***************
ثُم يَرْکَعَ وَ يَقُولَ:
“سُبْحانَکَ عَنْ ذِکْري وَ ذِکْرِ دُوني وَ وَصْفی وَ وَصْفِ مَنْ فی السَّمواتِ وَ الْأَرَضيْنَ”
سپس به رکوع رود و بگوید:
” پاک و مقدسی از ذکر من و ذکر غیر من و وصف من و وصف و تعریفِ کسی که (کسانیکه) در آسمانها و زمینها هستند.”
****************
ثُمَّ يَقُومَ لِلْقُنُوتِ وَ يَقُولَ:
“يا إِلهيْ لا تُخَيِّبْ مَنْ تَشَبَّثَ بِأَنامِلِ الرَّجاءِ بِأَذْيالِ رَحْمَتِکَ وَ فَضْلِکَ يا أَرْحَمَ الرَّاحِميْنَ”
سپس بايستد برای قنوت و بگوید:
“ای معبود من محروم و ناامید مفرما کسی را که چنگ زده است با انگشتان آرزو به دامنهای رحمت تو و فضل تو ای رحم کننده ترین رحم کنندگان.”
****************
ثُمَّ يَقْعُدَ وَ يَقُولَ:
“أَشْهَدُ بِوَحْدانِيَّتِکَ وَ فَرْدانِيَّتِکَ وَ بِأَنَّکَ أَنْتَ اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ * قَدْ أَظْهَرْتَ أَمْرَکَ وَ وَفَيْتَ بِعَهْدِکَ وَ فَتَحْتَ بابَ فَضْلِکَ عَلی مَنْ فی السَّمَواتِ وَ الْأَرَضِينَ * وَ الصَّلاةُ وَ السَّلامُ وَ التَّکْبِيْرُ وَ الْبَهاءُ عَلی أَوْليائِکَ الَّذِيْنَ ما مَنَعَتْهُمْ شُؤُوناتُ الْخَلْقِ عَنِ الْإِقْبالِ إِلَيْکَ وَ أَنْفَقُوا ما عِنْدَهُمْ رَجاءَ ما عِنْدَکَ * إِنَّکَ أَنْتَ الْغَفُوْرُ الْکَرِيْمُ.”
سپس بنشیند و بگوید:
“گواهی می دهم به یکتائی و فرد و تنها بودن تو و به اینکه بدرستی تو خدائی و نیست خدائی بغیر از تو. ظاهر فرمودهای امرت را و وفا فرمودهای و اِکمال فرمودهای عهدت را و باز فرمودهای در فضلت را بر کسانیکه در آسمانها و زمینها میباشند. درود و تهیّت و سلام و تکبیر و نورانیت و جلال بر دوستدارانت آناننیکه منع ننمودشان و باز نداشت آنان را شأن ها و حالاتِ خلق از روی آوردنِ به تو و انفاق کردند آنچه را نزدشان بود به آرزوی آنچه نزد تو است بدرستیکه توئی غفور کریم.”
” پاک و مقدسی از ذکر من و ذکر غیر من و وصف من و وصف و تعریفِ کسی که (کسانیکه) در آسمانها و زمینها هستند.”
“يا إِلهيْ لا تُخَيِّبْ مَنْ تَشَبَّثَ بِأَنامِلِ الرَّجاءِ بِأَذْيالِ رَحْمَتِکَ وَ فَضْلِکَ يا أَرْحَمَ الرَّاحِميْنَ”
“ای معبود من محروم و ناامید مفرما کسی را که چنگ زده است با انگشتان آرزو به دامنهای رحمت تو و فضل تو ای رحم کننده ترین رحم کنندگان.”
“أَشْهَدُ بِوَحْدانِيَّتِکَ وَ فَرْدانِيَّتِکَ وَ بِأَنَّکَ أَنْتَ اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ * قَدْ أَظْهَرْتَ أَمْرَکَ وَ وَفَيْتَ بِعَهْدِکَ وَ فَتَحْتَ بابَ فَضْلِکَ عَلی مَنْ فی السَّمَواتِ وَ الْأَرَضِينَ * وَ الصَّلاةُ وَ السَّلامُ وَ التَّکْبِيْرُ وَ الْبَهاءُ عَلی أَوْليائِکَ الَّذِيْنَ ما مَنَعَتْهُمْ شُؤُوناتُ الْخَلْقِ عَنِ الْإِقْبالِ إِلَيْکَ وَ أَنْفَقُوا ما عِنْدَهُمْ رَجاءَ ما عِنْدَکَ * إِنَّکَ أَنْتَ الْغَفُوْرُ الْکَرِيْمُ.”
“گواهی می دهم به یکتائی و فرد و تنها بودن تو و به اینکه بدرستی تو خدائی و نیست خدائی بغیر از تو. ظاهر فرمودهای امرت را و وفا فرمودهای و اِکمال فرمودهای عهدت را و باز فرمودهای در فضلت را بر کسانیکه در آسمانها و زمینها میباشند. درود و تهیّت و سلام و تکبیر و نورانیت و جلال بر دوستدارانت آناننیکه منع ننمودشان و باز نداشت آنان را شأن ها و حالاتِ خلق از روی آوردنِ به تو و انفاق کردند آنچه را نزدشان بود به آرزوی آنچه نزد تو است بدرستیکه توئی غفور کریم.”
—————- صلاة کبير —————-
“هُوَ الْمُنْزِلُ الْغَفورُ الرَّحيم”
لِلْمُصَلِّی أَنْ يَقُومَ مُقْبِلاً إِلَی اللَّهِ وَ إِذا قامَ وَ اسْتَقَرَّ فی مَقامِهِ يَنْظُرَ إِلَی الْيَمينِ وَ الشِّمالِ کَمَنْ يَنْتَظِرُ رَحْمَةَ رَبِّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ ثُمَّ يَقُولَ:
“يا إِلهَ الأَسْمآءِ وَ فاطِرَ السَّماءِ أَسْئَلُکَ بِمَطالِعِ غَيْبِکَ الْعَلِيِّ الْأَبْهی بِأَنْ تَجْعَلَ صَلاتی ناراً لِتُحْرِقَ حُجُباتِيَ الَّتی مَنَعَتْنی عَنْ مُشاهَدَةِ جَمالِکَ وَ نُوراً يَدُلُّني إِلی بَحْرِ وِصالِکَ.”
“اوست نازل کنندهِ غفورِ مهربان”
بر نماز گذار است که بایستد در حالیکه روی میآورد بسوی خدا و زمانیکه ایستاد و قرار گرفت در جای خود بنگرد به طرف راست و چپ. مانند کسیکه انتظار میکشد رحمت پروردگارش را که رحمن رحیم است. سپس بر اوست که بگوید:
“ای معبود اسمها و خالق آسمانها، از تو سوال میکنم به محلهای طلوع پنهانیت که شکوهمندترین و نورانیترین است به اینکه قرار بفرمائی نمازم را آتشی تا بسوزاند پردههایی که منع کرد مرا از دیدن جمال تو و نوری که مرا دلالت و راهنمائی می کند به دریای وصال تو.”
****************
ثُمَّ يَرْفَعَ يَدَيْهِ لِلْقُنُوتِ لِلَّهِ تَبارَکَ وَ تَعالی وَ يَقُولَ:
“يا مَقْصُودَ الْعالَمِ وَ مَحْبُوبَ الْاُمَمِ تَرانی مُقْبِلاً إِلَيْکَ مُنْقَطِعاً عَمَّا سِواکَ مُتَمَسِّکاً بِحَبْلِکَ الَّذي بِحَرَکَتِهِ تَحَرَّکَتِ الْمُمْکِناتُ * أَيْ رَبِّ أَنَا عَبْدُکَ وَ ابْنُ عَبْدِکَ * أَکُونُ حاضِراً قائِماً بَيْنَ أَياديْ مَشِيَّتِکَ وَ إِرادَتِکَ وَ ما أُرِيْدُ إِلَّا رِضَائَکَ * أَسْاَلُکَ بِبَحْرِ رَحْمَتِکَ وَ شَمْسِ فَضْلِکَ بِأَنْ تَفْعَلَ بِعَبْدِکَ ما تُحِبُّ وَ تَرْضی * وَ عِزَّتِکَ الْمُقَدَّسَةِ عَنِ الذِّکْرِ وَ الثَّناءِ کُلُّ ما يَظْهَرُ مِنْ عِنْدِکَ هُوَ مَقْصُودُ قَلْبی وَ مَحْبُوبُ فُؤآديْ * إِلهي إِلهي لا تَنْظُرْ إِلی آمالی وَ أَعْمالیْ بَلْ إِلی إِرادَتِکَ الَّتيْ أَحاطَتِ السَّمَواتِ وَ الْأَرْضَ * وَ اسْمِکَ الْأَعْظَمِ يا مالِکَ الْأُمَمِ ما أَرَدْتُ إِلَّا ما أَرَدْتَهُ وَ لا أُحِبُّ إِلَّا ماتُحِبُّ *”
سپس بالا ببرد دو دستش را از برای قنوت برای خداوند تبارک و تعالی و بگوید:
“ای مقصود عالم و محبوب امتها میبینی مرا در حال اقبال بسوی تو در حال انقطاع از آنچه جز تو است در حال تمسک به ریسمان تو که بحرکتِ آن بحرکت آمد ممکنات. ای پروردگار من، من بندهی توام و زادهی بنده تو. میباشم حاضر ایستاده بین دستهای مشیت و اراده تو و نمیخواهم مگر رضای تو را. از تو سوال مینمایم به دریای رحمتت و آفتاب فضلت به اینکه عمل بفرمائی برای بنده ات آنچه دوست داری و راضی میباشی و به بزرگواریت که مقدس است از ذکر و ثناء هر آنچه ظاهر میشود از نزد تو مقصود قلب من است و دوست داشته فواد و قلب من. معبود من، معبود من نظر مفرما به آرزوهای من و عملهای من بلکه به اراده و خواست خودت که احاطه فرمود آسمانها و زمین را و به اسم اعظمت ای مالک اُمتها. نمیخواهم مگر آنچه تو میخواهی آن را و دوست ندارم مگر آنچه را که تو دوست داری.”
****************
ثُمَّ يَسْجُدَ وَ يَقُولَ:
“سُبْحانَکَ مِنْ أَنْ تُوْصَفَ بِوَصْفِ ما سِواکَ أَوْ تُعْرَفَ بِعِرْفانِ دُوْنِکَ. ”
سپس به سجده رود و بگوید:
“پاک و مقدسی تو از اینکه وصف کرده شوی به وصف و تعریف آنچه که جز خودت باشد یا شناخته بشوی با عرفان و شناسائی غیر خودت”
*****************
ثُمَّ يَقُومَ وَ يَقُولَ:
“أَيْ رَبِّ فَاجْعَلْ صَلاتی کَوْثَرَ الْحَيَوانِ لِيَبْقی بِهِ ذاتی بِدَوامِ سَلْطَنَتِکَ وَ يَذْکُرَکَ فی کُلِّ عالَمٍ مِنْ عَوالِمِکَ.”
سپس بایستد و بگوید:
“ای پروردگار من پس قرار بفرما نمازم را چشمهی آب حیات و زندگانی تا باقی بماند بدان وسیله ذات و وجود من به دوام سلطنت خودت و تا ذکر کند تو را در هر عالمی از عالمهایت.”
*****************
ثُمَّ يَرْفَعَ يَدَيْهِ لِلْقُنُوتِ مَرَّةً أُخْری وَ يَقُولَ:
“يا مَنْ فی فِراقِکَ ذابَتِ الْقُلُوبُ وَ الْأَکْبادُ وَ بِنارِ حُبِّکَ اشْتَعَلَ مَنْ فِی الْبِلادِ أَسْئَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذي بِهِ سَخَّرْتَ الْآفاقَ بِأَنْ لا تَمْنَعَنيْ عَمّا عِنْدَکَ يا مالِکَ الِّرقابِ * أَيْ رَبِّ تَرَی الْغَريْبَ سَرُعَ إِلی وَطَنِهِ الْأَعْلی ظِلِّ قِبابِ عَظَمَتِکَ وَ جِوارِ رَحْمَتِکَ وَ العاصِيَ قَصَدَ بَحْرَ غُفْرانِکَ وَ الذَّليلَ بِساطَ عِزِّکَ وَ الْفَقيْرَ أُفُقَ غَنائِکَ * لَکَ الْأَمْرُ فِيما تَشاءُ * أَشْهَدُ أَنَّکَ أَنْتَ الْمَحْمُوْدُ فی فِعْلِکَ وَ الْمُطاعُ فی حُکْمِکَ وَ المْخْتارُ فی أَمْرِکَ.”
سپس بالا ببرد دو دستش را از برای قنوت بار دیگر و بگوید:
” ای کسي که در دوری تو ذوب شد و گداخت دلها و جگرها و به آتش دوستی و حب تو به شعله درآمدند کسانیکه در شهرها هستند از تو سوال مینمایم به اسمت که بوسیلهی آن به زير فرمان آوردی دنیا را با اینکه باز نداری مرا از آنچه نزد تو است ای مالک بندگان. ای پروردگار من میبینی این غریب را که سرعت گرفت به سوی وطن اعلای خود که سایه خیمههای بزرگواری تو و جوار رحمتت می باشد این گنهکار را که قصد دریای غفران و آمرزش تو را نموده و این ذلیل و خوار را که بساط بزرگواری تو را خواسته این فقیر را که افق بی نیازی تو را خواسته. امر از آن توست در آنچه بخواهی گواهی می دهم بدرستی که تو محمودی در فعلت و مورد اطاعت در حکمت و صاحب اختیار در امر خودت.”
*****************
ثُمَّ يَرْفَعَ يَدَيْهِ وَ يُکَبِّرَ ثَلاثَ مَرَّاتٍ ثُمَّ يَنْحَنِیَ لِلْرُکُوْعِ لِلَّهِ تَبارَکَ وَ تَعالی وَ يَقُولَ:
“يا إِلهيْ تَری رُوْحيْ مُهْتَزّاً فی جَوارِحيْ وَ أَرْکانی شَوْقاً لِعِبادَتِکَ وَ شَغَفاً لِذِکْرِکَ وَ ثَنائِکَ وَ يَشْهَدُ بِما شَهِدَ بِهِ لِسانُ أَمْرِکَ فی مَلَکُوتِ بَيانِکَ وَ جَبَرُوْتِ عِلْمِکَ * أَيْ رَبِّ أُحِبُّ أَنْ أَسْئَلَکَ فی هذَا الْمَقامِ کُلَّ ما عِنْدَکَ لِإِثْباتِ فَقْريْ وَ إِعْلاءِ عَطائِکَ وَ غَنائِکَ وَ إِظْهارِ عَجْزيْ وَ إِبْرازِ قُدْرَتِکَ وَ اقْتِدارِکَ.”
سپس بالا برد دو دستش را و تکبیر (الله ابهی) بگوید سه مرتبه، سپس خم شود برای رکوع از برای خداوند تبارک و تعالی و بگوید:
“ای معبود من می بینی روح مرا در حالیکه به اهتزاز در آمده در اعضاء و ارکان من در حال شوق از برای بندگی تو و در حدِ اعلای شوق و محبت از برای ذکر تو و ثنایت و گواهي میدهد به آنچه گواهی داد به آن لسان امر تو در ملکوت بیان تو و جبروت علم تو ای پروردگار من. دوست دارم اینکه از تو سوال کنم در این مقام از هر آنچه نزد تو است براي ثابت کردن فقر و نداری خودم و بالا بردن عطا و غنا و بی نیازی تو و ظاهر کردن عجز خودم و آشکار کردن قدرت و اقتدار تو.”
****************
ثُمَّ يَقُومَ وَ يَرْفَعَ يَدَيهِ لِلْقُنُوتِ مَرَّةً بَعْدَ أُخْری وَ يَقُولَ:
“لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ الْعَزِيْزُ الْوَهّابُ * لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ الْحاکِمُ فی المَبْدَءِ وَ الْمَآبِ * إِلهي إِلهي عَفْوُکَ شَجَّعَني وَ رَحْمَتُکَ قَوَّتْنی وَ نِداوُکَ أَيْقَظَني وَ فَضْلُکَ أَقامَني وَ هَدانی إِلَيْکَ وَ إِلَّا ما لي وَ شَأْنی لِأَ قُوْمَ لَدی بابِ مَدْيَنِ قُرْبِکَ أَوْ أَتَوَجَّهَ إِلَی الْأَنْوارِ الْمُشْرِقَةِ مِنْ أُفُقِ سَماءِ إِرادَتِکَ * أَيْ رَبِّ تَرَی الْمِسْکينَ يَقْرَعُ بابَ فَضْلِکَ وَ الْفانِيَ يُرِيْدُ کَوْثَرَ الْبَقاءِ مِنْ أَياديْ جُوْدِکَ * لَکَ الْأَمْرُ فی کُلِّ الْأَحْوالِ يا مَوْلَی الْأَسْماءِ وَ لِيَ التَّسْليْمُ وَ الرِّضاءُ يا فاطِرَ السَّماءِ.”
سپس بایستد و بالا برد دو دستش را برای قنوت دیگری و بگوید:
“نیست معبودي جز توی عزیز وهاب. نیست معبودی مگر توی حکم کننده در ابتدا و انتها. معبودِ من معبودِ من عفو تو مرا شجاع کرد و رحمت تو قوت بخشید مرا ندایت مرا بیدار کرد و فضلت بر پا داشت مرا و راهنمائیم فرمود بسوی تو و گرنه مرا و شأن مرا چه تا بایستد نزد در شهر قرب و نزدیکی تو یا روی آورد به طرف نورهای تابان از کرانه آسمان و مقام ارجمند ارادهی تو. ای پروردگار من میبینی این بیچاره را که میکوبد در فضلت را و این فانی را که میخواهد چشمهی بقاء را از دستهای جودت برای تو است امر در همهی احوال ای آقای اسم ها و برای من است تسلیم و رضا ای خالق آسمان .”
******************
ثُمَّ يَرْفَعَ يَدَيْهِ ثَلاثَ مَرَّاتٍ وَ يَقُولَ:
“اللَّهُ أَعْظَمُ مِنْ کُلِّ عَظيمٍ”
سپس بالا برد دو دستش را سه بار و بگوید:
“خداوند بزرگتر است از هر بزرگی.”
******************
“يا إِلهَ الأَسْمآءِ وَ فاطِرَ السَّماءِ أَسْئَلُکَ بِمَطالِعِ غَيْبِکَ الْعَلِيِّ الْأَبْهی بِأَنْ تَجْعَلَ صَلاتی ناراً لِتُحْرِقَ حُجُباتِيَ الَّتی مَنَعَتْنی عَنْ مُشاهَدَةِ جَمالِکَ وَ نُوراً يَدُلُّني إِلی بَحْرِ وِصالِکَ.”
بر نماز گذار است که بایستد در حالیکه روی میآورد بسوی خدا و زمانیکه ایستاد و قرار گرفت در جای خود بنگرد به طرف راست و چپ. مانند کسیکه انتظار میکشد رحمت پروردگارش را که رحمن رحیم است. سپس بر اوست که بگوید:
“ای معبود اسمها و خالق آسمانها، از تو سوال میکنم به محلهای طلوع پنهانیت که شکوهمندترین و نورانیترین است به اینکه قرار بفرمائی نمازم را آتشی تا بسوزاند پردههایی که منع کرد مرا از دیدن جمال تو و نوری که مرا دلالت و راهنمائی می کند به دریای وصال تو.”
“يا مَقْصُودَ الْعالَمِ وَ مَحْبُوبَ الْاُمَمِ تَرانی مُقْبِلاً إِلَيْکَ مُنْقَطِعاً عَمَّا سِواکَ مُتَمَسِّکاً بِحَبْلِکَ الَّذي بِحَرَکَتِهِ تَحَرَّکَتِ الْمُمْکِناتُ * أَيْ رَبِّ أَنَا عَبْدُکَ وَ ابْنُ عَبْدِکَ * أَکُونُ حاضِراً قائِماً بَيْنَ أَياديْ مَشِيَّتِکَ وَ إِرادَتِکَ وَ ما أُرِيْدُ إِلَّا رِضَائَکَ * أَسْاَلُکَ بِبَحْرِ رَحْمَتِکَ وَ شَمْسِ فَضْلِکَ بِأَنْ تَفْعَلَ بِعَبْدِکَ ما تُحِبُّ وَ تَرْضی * وَ عِزَّتِکَ الْمُقَدَّسَةِ عَنِ الذِّکْرِ وَ الثَّناءِ کُلُّ ما يَظْهَرُ مِنْ عِنْدِکَ هُوَ مَقْصُودُ قَلْبی وَ مَحْبُوبُ فُؤآديْ * إِلهي إِلهي لا تَنْظُرْ إِلی آمالی وَ أَعْمالیْ بَلْ إِلی إِرادَتِکَ الَّتيْ أَحاطَتِ السَّمَواتِ وَ الْأَرْضَ * وَ اسْمِکَ الْأَعْظَمِ يا مالِکَ الْأُمَمِ ما أَرَدْتُ إِلَّا ما أَرَدْتَهُ وَ لا أُحِبُّ إِلَّا ماتُحِبُّ *”
“ای مقصود عالم و محبوب امتها میبینی مرا در حال اقبال بسوی تو در حال انقطاع از آنچه جز تو است در حال تمسک به ریسمان تو که بحرکتِ آن بحرکت آمد ممکنات. ای پروردگار من، من بندهی توام و زادهی بنده تو. میباشم حاضر ایستاده بین دستهای مشیت و اراده تو و نمیخواهم مگر رضای تو را. از تو سوال مینمایم به دریای رحمتت و آفتاب فضلت به اینکه عمل بفرمائی برای بنده ات آنچه دوست داری و راضی میباشی و به بزرگواریت که مقدس است از ذکر و ثناء هر آنچه ظاهر میشود از نزد تو مقصود قلب من است و دوست داشته فواد و قلب من. معبود من، معبود من نظر مفرما به آرزوهای من و عملهای من بلکه به اراده و خواست خودت که احاطه فرمود آسمانها و زمین را و به اسم اعظمت ای مالک اُمتها. نمیخواهم مگر آنچه تو میخواهی آن را و دوست ندارم مگر آنچه را که تو دوست داری.”
“سُبْحانَکَ مِنْ أَنْ تُوْصَفَ بِوَصْفِ ما سِواکَ أَوْ تُعْرَفَ بِعِرْفانِ دُوْنِکَ. ”
“پاک و مقدسی تو از اینکه وصف کرده شوی به وصف و تعریف آنچه که جز خودت باشد یا شناخته بشوی با عرفان و شناسائی غیر خودت”
“أَيْ رَبِّ فَاجْعَلْ صَلاتی کَوْثَرَ الْحَيَوانِ لِيَبْقی بِهِ ذاتی بِدَوامِ سَلْطَنَتِکَ وَ يَذْکُرَکَ فی کُلِّ عالَمٍ مِنْ عَوالِمِکَ.”
“ای پروردگار من پس قرار بفرما نمازم را چشمهی آب حیات و زندگانی تا باقی بماند بدان وسیله ذات و وجود من به دوام سلطنت خودت و تا ذکر کند تو را در هر عالمی از عالمهایت.”
“يا مَنْ فی فِراقِکَ ذابَتِ الْقُلُوبُ وَ الْأَکْبادُ وَ بِنارِ حُبِّکَ اشْتَعَلَ مَنْ فِی الْبِلادِ أَسْئَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذي بِهِ سَخَّرْتَ الْآفاقَ بِأَنْ لا تَمْنَعَنيْ عَمّا عِنْدَکَ يا مالِکَ الِّرقابِ * أَيْ رَبِّ تَرَی الْغَريْبَ سَرُعَ إِلی وَطَنِهِ الْأَعْلی ظِلِّ قِبابِ عَظَمَتِکَ وَ جِوارِ رَحْمَتِکَ وَ العاصِيَ قَصَدَ بَحْرَ غُفْرانِکَ وَ الذَّليلَ بِساطَ عِزِّکَ وَ الْفَقيْرَ أُفُقَ غَنائِکَ * لَکَ الْأَمْرُ فِيما تَشاءُ * أَشْهَدُ أَنَّکَ أَنْتَ الْمَحْمُوْدُ فی فِعْلِکَ وَ الْمُطاعُ فی حُکْمِکَ وَ المْخْتارُ فی أَمْرِکَ.”
” ای کسي که در دوری تو ذوب شد و گداخت دلها و جگرها و به آتش دوستی و حب تو به شعله درآمدند کسانیکه در شهرها هستند از تو سوال مینمایم به اسمت که بوسیلهی آن به زير فرمان آوردی دنیا را با اینکه باز نداری مرا از آنچه نزد تو است ای مالک بندگان. ای پروردگار من میبینی این غریب را که سرعت گرفت به سوی وطن اعلای خود که سایه خیمههای بزرگواری تو و جوار رحمتت می باشد این گنهکار را که قصد دریای غفران و آمرزش تو را نموده و این ذلیل و خوار را که بساط بزرگواری تو را خواسته این فقیر را که افق بی نیازی تو را خواسته. امر از آن توست در آنچه بخواهی گواهی می دهم بدرستی که تو محمودی در فعلت و مورد اطاعت در حکمت و صاحب اختیار در امر خودت.”
“يا إِلهيْ تَری رُوْحيْ مُهْتَزّاً فی جَوارِحيْ وَ أَرْکانی شَوْقاً لِعِبادَتِکَ وَ شَغَفاً لِذِکْرِکَ وَ ثَنائِکَ وَ يَشْهَدُ بِما شَهِدَ بِهِ لِسانُ أَمْرِکَ فی مَلَکُوتِ بَيانِکَ وَ جَبَرُوْتِ عِلْمِکَ * أَيْ رَبِّ أُحِبُّ أَنْ أَسْئَلَکَ فی هذَا الْمَقامِ کُلَّ ما عِنْدَکَ لِإِثْباتِ فَقْريْ وَ إِعْلاءِ عَطائِکَ وَ غَنائِکَ وَ إِظْهارِ عَجْزيْ وَ إِبْرازِ قُدْرَتِکَ وَ اقْتِدارِکَ.”
“ای معبود من می بینی روح مرا در حالیکه به اهتزاز در آمده در اعضاء و ارکان من در حال شوق از برای بندگی تو و در حدِ اعلای شوق و محبت از برای ذکر تو و ثنایت و گواهي میدهد به آنچه گواهی داد به آن لسان امر تو در ملکوت بیان تو و جبروت علم تو ای پروردگار من. دوست دارم اینکه از تو سوال کنم در این مقام از هر آنچه نزد تو است براي ثابت کردن فقر و نداری خودم و بالا بردن عطا و غنا و بی نیازی تو و ظاهر کردن عجز خودم و آشکار کردن قدرت و اقتدار تو.”
“لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ الْعَزِيْزُ الْوَهّابُ * لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ الْحاکِمُ فی المَبْدَءِ وَ الْمَآبِ * إِلهي إِلهي عَفْوُکَ شَجَّعَني وَ رَحْمَتُکَ قَوَّتْنی وَ نِداوُکَ أَيْقَظَني وَ فَضْلُکَ أَقامَني وَ هَدانی إِلَيْکَ وَ إِلَّا ما لي وَ شَأْنی لِأَ قُوْمَ لَدی بابِ مَدْيَنِ قُرْبِکَ أَوْ أَتَوَجَّهَ إِلَی الْأَنْوارِ الْمُشْرِقَةِ مِنْ أُفُقِ سَماءِ إِرادَتِکَ * أَيْ رَبِّ تَرَی الْمِسْکينَ يَقْرَعُ بابَ فَضْلِکَ وَ الْفانِيَ يُرِيْدُ کَوْثَرَ الْبَقاءِ مِنْ أَياديْ جُوْدِکَ * لَکَ الْأَمْرُ فی کُلِّ الْأَحْوالِ يا مَوْلَی الْأَسْماءِ وَ لِيَ التَّسْليْمُ وَ الرِّضاءُ يا فاطِرَ السَّماءِ.”
“نیست معبودي جز توی عزیز وهاب. نیست معبودی مگر توی حکم کننده در ابتدا و انتها. معبودِ من معبودِ من عفو تو مرا شجاع کرد و رحمت تو قوت بخشید مرا ندایت مرا بیدار کرد و فضلت بر پا داشت مرا و راهنمائیم فرمود بسوی تو و گرنه مرا و شأن مرا چه تا بایستد نزد در شهر قرب و نزدیکی تو یا روی آورد به طرف نورهای تابان از کرانه آسمان و مقام ارجمند ارادهی تو. ای پروردگار من میبینی این بیچاره را که میکوبد در فضلت را و این فانی را که میخواهد چشمهی بقاء را از دستهای جودت برای تو است امر در همهی احوال ای آقای اسم ها و برای من است تسلیم و رضا ای خالق آسمان .”
“اللَّهُ أَعْظَمُ مِنْ کُلِّ عَظيمٍ”
“خداوند بزرگتر است از هر بزرگی.”
ثُمَّ يَسْجُدَ وَ يَقُولَ:
“سُبْحانَکَ مِنْ أَنْ تَصْعَدَ إِلی سَماءِ قُرْبِکَ أَذْکارُ الْمُقَرَّبيْنَ أَوْ أَنْ تَصِلَ إِلی فِناءِ بابِکَ طُيُورُ أَفْئِدَةِ الْمُخْلِصيْنَ * أَشْهَدُ أَنَّکَ کُنْتَ مُقَدَّساً عَنِ الصِّفاتِ وَ مُنَزَّهاً عَنِ الْأَسْماءِ * لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ الْعَلِيُّ الْأَبْهی.”
سپس به سجده رود و بگوید:
“پاک و مقدسی از اینکه بالا برود به آسمان قرب و نزدیکی تو ذکرهای مقربین یا اینکه وصل شود و برسد به آستانهی در تو پرندگان دلهای مخلصین. گواهی میدهم بدرستیکه تو مقدسی از صفات و منزهی از اسمها. نیست معبودی جز تو که بلندمرتبهترین و پر جلالترین و نورانیترین میباشی.”
******************
ثُمَّ يَقْعُدَ وَ يَقُولَ:
“أَشْهَدُ بِما شَهِدَتِ الْأَشْياءُ وَ الْمَلَأُ الْأَعْلی وَ الْجَنَّةُ الْعُلْيا وَ عَنْ وَرائِها لِسانُ الْعَظَمَةِ مِنَ الْأُفُقِ الْأَبْهی أَنَّکَ أَنْتَ اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ وَ الَّذی ظَهَرَ إِنَّهُ هُوَ الْسِّرُّ الْمَکْنُونُ وَ الرَّمْزُ الْمَخْزُونُ الَّذي بِهِ اقْتَرَنَ الْکافُ بِرُکْنِهِ النُّونِ * أَشْهَدُ أَنَّهُ هُوَ الْمَسْطُورُ مِنَ القَلَمِ الْأَعْلی وَ الْمَذْکُورُ فی کُتُبِ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ وَ الثَّری.”
سپس بنشیند و بگوید:
“گواهی میدهم به آنچه گواهی دادند اشیاء و گروه عالم بالا و جنت علیا و از وراء و پشت سر آنها لسان عظمت و بزرگواری از اُفُق ابهی بدرستیکه تو خدائی هستی که نیست معبودی جز تو و کسیکه ظاهر شد بدرستیکه اوست سر مکنون و رمز مخزون که به او قرین شد کاف به رکنش نون (کُن یعنی خلق شو) گواهی میدهم بدرستیکه اوست نوشته شده از قلم اعلی و ذکر شده در کتابهای خداوندِ پروردگار عرش و زمین.”
******************
ثُمَّ يَقُومُ مُسْتَقِيماً وَ يَقُولُ :
“يا إِلهَ الْوُجُودِ وَ مالِکَ الْغَيْبِ وَ الْشُّهُودِ تَری عَبَراتِی وَ زَفَراتِی وَ تَسْمَعُ ضَجِيْجِيْ وَ صَرِيْخِيْ وَ حَنِيْنَ فُؤادِيْ وَ عِزَّتِکَ اجْتِراحاتِی أَبْعَدَتْنِيْ عَنِ التَّقَرُّبِ إِلَيْکَ وَ جَريْراتِی مَنَعَتْنِی عَنِ الْوُرُودِ فِی ساحَةِ قُدْسِکَ، أَيْ رَبِّ حُبُّکَ أَضْنانِی وَ هَجْرُکَ أَهْلَکَنِيْ وَ بُعْدُکَ أَحْرَقَنِی أَسْئَلُکَ بِمَوْطِئِ قَدَمَيْکَ فِی هذا الْبَيْداءِ وَ بِلَبَّيْکَ لَبَّيْکَ أَصْفيائِکَ فِی هذا الْفَضاءِ وَ بِنَفَحاتِ وَحْيِکَ وَ نَسَماتِ فَجْرِ ظُهُورِکَ بِأَنْ تُقَدِّرَ لِيْ زِيارَةَ جَمالِکَ وَ الْعَمَلَ بِما فِی کِتابِکَ . ”
سپس بایستد و بگوید:
“ای اله وجود و مالک پنهانی و آشكارا، میبینی اَشکهای مرا و آههای مرا و میشنوی صدای گریهی مرا و فریاد مرا و نالهی دل مرا و به بزرگواریت که گناهانِ من دور کرد مرا از نزدیک شدن به تو و خطاهایم باز داشت مرا از وارد شدن در فضای قدس تو. ای پروردگار من حب و دوستی تو مرا قوت بخشید و دوری تو و هجران تو مرا هلاک نمود و دور بودن از تو مرا سوزانید از تو سوال مینمایم به قدمگاهت در این بیابان و به لبَیک لبَیک گفتن برگزیدگانت در این فضا و ساحت و به نفحات (بوهای خوش) وحی تو و نسیمهای فجرِ ظهورت باینکه مقدر بفرمائی برایم زیارت جمالت را و عمل به آنچه در کتابت هست.”
*****************
ثُمَّ يُکَبِّرَ ثَلاثَ مَرَّاتٍ وَ يَرْکَعَ وَ يَقُولَ:
“لَکَ الْحَمْدُ يا إِلهي بِما أَيَّدْتَني عَلی ذِکْرِکَ وَ ثَنائِکَ وَ عَرَّفْتَني مَشْرِقَ آياتِکَ وَ جَعَلْتَنی خاضِعاً لِرُبُوبِيَّتِکَ وَ خاشِعاً لِأُلُوهِيَّتِکَ وَ مُعْتَرِفاً بِما نَطَقَ بِهِ لِسانُ عَظَمَتِکَ.”
سپس سه بار تکبیر (الله ابهی) بگوید و در رکوع بگوید:
“برای تو است حمد و ستایش ای معبود من بدانسبب که تائیدم فرمودی بر ذکر خودت و ثنای خودت و شناسانیدی به من محل تابش آیاتت را و مرا قرار فرمودی خاضع از برای پروردگاریت و خاشع از برای خداوندیت و معترف به آنچه نطق فرمود بدان زبان عظمت و بزرگواری تو.”
******************
ثُمَّ يَقُومَ وَ يَقُولَ:
“إِلهي إِلهي عِصْيانِي أَنْقَضَ ظَهْري وَ غَفْلَتي أَهْلَکَتْني * کُلَّما أَتَفَکَّرُ فی سُوْءِ عَمَليْ وَ حُسْنِ عَمَلِکَ يَذُوبُ کَبِدي وَ يَغْلِي الدَّمُ فی عُرُوقي * وَ جَمالِکَ يا مَقْصُودَ الْعالَمِ إِنَّ الْوَجْهَ يَسْتَحْيی أَنْ يَتَوَجَّهَ إِلَيْکَ وَ أَيادِيَ الرَّجاءِ تَخْجَلُ أَنْ تَرْتَفِعَ إِلی سَماءِ کَرَمِکَ * تَری يا إِلهی عَبَراتی تَمْنَعُني عَنِ الذِّکْرِ وَ الثَّنآءِ يا رَبَّ الْعَرْشِ وَ الثَّری * أَسْئَلُکَ بِآياتِ مَلَکُوتِکَ وَ أَسْرارِ جَبَرُوتِکَ بِأَنْ تَعْمَلَ بِأَوْليائِکَ ما يَنْبَغيْ لِجُودِکَ يا مالِکَ الْوُجُودِ وَ يَليْقُ لِفَضْلِکَ يا سُلْطانَ الْغَيْبِ وَ الشُّهُودِ.”
سپس بایستد و بگوید:
“خدای من خدای من گناه من شکست پشت مرا و غفلت من مرا هلاک کرد هر هنگام می اندیشم در بدی عملم و نیکی عمل تو میگدازد جگرم و به جوشش در میآید خون در رگهایم و به جمالت ای مقصود عالم بدرستی رویم حیا میکند و خجالت میکشد باینکه رو به سوی تو نماید و دستهای آرزو خجالت میکشد از اینکه بالا برود به آسمان کرم تو میبینی ای معبود من اشكهاي مرا که مرا باز میدارد از ذکر و ثنا، ای پروردگار عرش و زمین سوال میکنم از تو به آیات ملکوتت و اسرار جبروتت باینکه عمل بفرمائی نسبت به دوستانت آنچه سزاوار بخشش تو است ای صاحب وجود و هستی و لایق فضل تو است ای سلطان غیب و آشكارا.”
******************
ثُمَّ يُکَبِّرَ ثَلاثَ مَرَّاتٍ وَ يَسْجُدَ وَ يَقُولَ:
“لَکَ الْحَمْدُ يا إِلهَنا بِما أَنْزَلْتَ لَنا ما يُقَرِّبُنا إِلَيْکَ وَ يَرْزُقُنا کُلَّ خَيْرٍ أَنْزَلْتَهُ فی کُتُبِکَ وَ زُبُرِکَ * أَيْ رَبِّ نَسْئَلُکَ بِأَنْ تَحْفَظَنا مِنْ جُنُودِ الظُّنُونِ وَ الْأُوْهامِ * إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِيزُ العَلَّامُ.”
سپس سه بار الله ابهی بگوید و سجده رود و بگوید:
“حمد و ستایش تو را سزاست ای معبود ما بدانسبب که فروفرستادی برایمان آنچه را که ما را نزدیک کند به سویت و هر خیری که مرزوق دارد ما را فروفرستادی در کتابهایت و نوشتجاتت ای پروردگار من از تو سوال مینمایم به اینکه حفظ بفرمائی ما را از لشکریان خیالات و اوهام بدرستی که توئی پروردگار بی نهایت دانا. ”
******************
ثُمَّ يَرْفَعَ رَأْسَهُ يَقْعُدَ وَ يَقُولَ:
“أَشْهَدُ يا إِلهي بِمَا شَهِدَ بِهِ أَصْفِياوُکَ وَ اعْتَرَفَ بِمَا اعْتَرِفَ بِهِ أهْلُ الْفِرْدَوْسِ الْأَعْلی وَ الَّذينَ طَافُوا عَرْشَکَ الْعَظيمَ * اَلْمُلْکُ وَ الْمَلَکُوتُ لَکَ يا إِلهَ الْعالَمينَ.”
سپس بالا برد سرش را و بنشیند و بگوید:
“گواهی میدهم ای معبود من به آنچه شهادت دادند به آن برگزیدگان تو و اعتراف می کنم به آنچه اعتراف کردند به آن ساکنین بهشت برین و آنانیکه طواف کردند به دور عرش عظیم تو. مُلک و ملکوت از آن تو است ای معبود عالمها.”
“پاک و مقدسی از اینکه بالا برود به آسمان قرب و نزدیکی تو ذکرهای مقربین یا اینکه وصل شود و برسد به آستانهی در تو پرندگان دلهای مخلصین. گواهی میدهم بدرستیکه تو مقدسی از صفات و منزهی از اسمها. نیست معبودی جز تو که بلندمرتبهترین و پر جلالترین و نورانیترین میباشی.”
“أَشْهَدُ بِما شَهِدَتِ الْأَشْياءُ وَ الْمَلَأُ الْأَعْلی وَ الْجَنَّةُ الْعُلْيا وَ عَنْ وَرائِها لِسانُ الْعَظَمَةِ مِنَ الْأُفُقِ الْأَبْهی أَنَّکَ أَنْتَ اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ وَ الَّذی ظَهَرَ إِنَّهُ هُوَ الْسِّرُّ الْمَکْنُونُ وَ الرَّمْزُ الْمَخْزُونُ الَّذي بِهِ اقْتَرَنَ الْکافُ بِرُکْنِهِ النُّونِ * أَشْهَدُ أَنَّهُ هُوَ الْمَسْطُورُ مِنَ القَلَمِ الْأَعْلی وَ الْمَذْکُورُ فی کُتُبِ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ وَ الثَّری.”
“گواهی میدهم به آنچه گواهی دادند اشیاء و گروه عالم بالا و جنت علیا و از وراء و پشت سر آنها لسان عظمت و بزرگواری از اُفُق ابهی بدرستیکه تو خدائی هستی که نیست معبودی جز تو و کسیکه ظاهر شد بدرستیکه اوست سر مکنون و رمز مخزون که به او قرین شد کاف به رکنش نون (کُن یعنی خلق شو) گواهی میدهم بدرستیکه اوست نوشته شده از قلم اعلی و ذکر شده در کتابهای خداوندِ پروردگار عرش و زمین.”
“يا إِلهَ الْوُجُودِ وَ مالِکَ الْغَيْبِ وَ الْشُّهُودِ تَری عَبَراتِی وَ زَفَراتِی وَ تَسْمَعُ ضَجِيْجِيْ وَ صَرِيْخِيْ وَ حَنِيْنَ فُؤادِيْ وَ عِزَّتِکَ اجْتِراحاتِی أَبْعَدَتْنِيْ عَنِ التَّقَرُّبِ إِلَيْکَ وَ جَريْراتِی مَنَعَتْنِی عَنِ الْوُرُودِ فِی ساحَةِ قُدْسِکَ، أَيْ رَبِّ حُبُّکَ أَضْنانِی وَ هَجْرُکَ أَهْلَکَنِيْ وَ بُعْدُکَ أَحْرَقَنِی أَسْئَلُکَ بِمَوْطِئِ قَدَمَيْکَ فِی هذا الْبَيْداءِ وَ بِلَبَّيْکَ لَبَّيْکَ أَصْفيائِکَ فِی هذا الْفَضاءِ وَ بِنَفَحاتِ وَحْيِکَ وَ نَسَماتِ فَجْرِ ظُهُورِکَ بِأَنْ تُقَدِّرَ لِيْ زِيارَةَ جَمالِکَ وَ الْعَمَلَ بِما فِی کِتابِکَ . ”
“ای اله وجود و مالک پنهانی و آشكارا، میبینی اَشکهای مرا و آههای مرا و میشنوی صدای گریهی مرا و فریاد مرا و نالهی دل مرا و به بزرگواریت که گناهانِ من دور کرد مرا از نزدیک شدن به تو و خطاهایم باز داشت مرا از وارد شدن در فضای قدس تو. ای پروردگار من حب و دوستی تو مرا قوت بخشید و دوری تو و هجران تو مرا هلاک نمود و دور بودن از تو مرا سوزانید از تو سوال مینمایم به قدمگاهت در این بیابان و به لبَیک لبَیک گفتن برگزیدگانت در این فضا و ساحت و به نفحات (بوهای خوش) وحی تو و نسیمهای فجرِ ظهورت باینکه مقدر بفرمائی برایم زیارت جمالت را و عمل به آنچه در کتابت هست.”
“لَکَ الْحَمْدُ يا إِلهي بِما أَيَّدْتَني عَلی ذِکْرِکَ وَ ثَنائِکَ وَ عَرَّفْتَني مَشْرِقَ آياتِکَ وَ جَعَلْتَنی خاضِعاً لِرُبُوبِيَّتِکَ وَ خاشِعاً لِأُلُوهِيَّتِکَ وَ مُعْتَرِفاً بِما نَطَقَ بِهِ لِسانُ عَظَمَتِکَ.”
“برای تو است حمد و ستایش ای معبود من بدانسبب که تائیدم فرمودی بر ذکر خودت و ثنای خودت و شناسانیدی به من محل تابش آیاتت را و مرا قرار فرمودی خاضع از برای پروردگاریت و خاشع از برای خداوندیت و معترف به آنچه نطق فرمود بدان زبان عظمت و بزرگواری تو.”
“إِلهي إِلهي عِصْيانِي أَنْقَضَ ظَهْري وَ غَفْلَتي أَهْلَکَتْني * کُلَّما أَتَفَکَّرُ فی سُوْءِ عَمَليْ وَ حُسْنِ عَمَلِکَ يَذُوبُ کَبِدي وَ يَغْلِي الدَّمُ فی عُرُوقي * وَ جَمالِکَ يا مَقْصُودَ الْعالَمِ إِنَّ الْوَجْهَ يَسْتَحْيی أَنْ يَتَوَجَّهَ إِلَيْکَ وَ أَيادِيَ الرَّجاءِ تَخْجَلُ أَنْ تَرْتَفِعَ إِلی سَماءِ کَرَمِکَ * تَری يا إِلهی عَبَراتی تَمْنَعُني عَنِ الذِّکْرِ وَ الثَّنآءِ يا رَبَّ الْعَرْشِ وَ الثَّری * أَسْئَلُکَ بِآياتِ مَلَکُوتِکَ وَ أَسْرارِ جَبَرُوتِکَ بِأَنْ تَعْمَلَ بِأَوْليائِکَ ما يَنْبَغيْ لِجُودِکَ يا مالِکَ الْوُجُودِ وَ يَليْقُ لِفَضْلِکَ يا سُلْطانَ الْغَيْبِ وَ الشُّهُودِ.”
“خدای من خدای من گناه من شکست پشت مرا و غفلت من مرا هلاک کرد هر هنگام می اندیشم در بدی عملم و نیکی عمل تو میگدازد جگرم و به جوشش در میآید خون در رگهایم و به جمالت ای مقصود عالم بدرستی رویم حیا میکند و خجالت میکشد باینکه رو به سوی تو نماید و دستهای آرزو خجالت میکشد از اینکه بالا برود به آسمان کرم تو میبینی ای معبود من اشكهاي مرا که مرا باز میدارد از ذکر و ثنا، ای پروردگار عرش و زمین سوال میکنم از تو به آیات ملکوتت و اسرار جبروتت باینکه عمل بفرمائی نسبت به دوستانت آنچه سزاوار بخشش تو است ای صاحب وجود و هستی و لایق فضل تو است ای سلطان غیب و آشكارا.”
“لَکَ الْحَمْدُ يا إِلهَنا بِما أَنْزَلْتَ لَنا ما يُقَرِّبُنا إِلَيْکَ وَ يَرْزُقُنا کُلَّ خَيْرٍ أَنْزَلْتَهُ فی کُتُبِکَ وَ زُبُرِکَ * أَيْ رَبِّ نَسْئَلُکَ بِأَنْ تَحْفَظَنا مِنْ جُنُودِ الظُّنُونِ وَ الْأُوْهامِ * إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِيزُ العَلَّامُ.”
“حمد و ستایش تو را سزاست ای معبود ما بدانسبب که فروفرستادی برایمان آنچه را که ما را نزدیک کند به سویت و هر خیری که مرزوق دارد ما را فروفرستادی در کتابهایت و نوشتجاتت ای پروردگار من از تو سوال مینمایم به اینکه حفظ بفرمائی ما را از لشکریان خیالات و اوهام بدرستی که توئی پروردگار بی نهایت دانا. ”
“أَشْهَدُ يا إِلهي بِمَا شَهِدَ بِهِ أَصْفِياوُکَ وَ اعْتَرَفَ بِمَا اعْتَرِفَ بِهِ أهْلُ الْفِرْدَوْسِ الْأَعْلی وَ الَّذينَ طَافُوا عَرْشَکَ الْعَظيمَ * اَلْمُلْکُ وَ الْمَلَکُوتُ لَکَ يا إِلهَ الْعالَمينَ.”
“گواهی میدهم ای معبود من به آنچه شهادت دادند به آن برگزیدگان تو و اعتراف می کنم به آنچه اعتراف کردند به آن ساکنین بهشت برین و آنانیکه طواف کردند به دور عرش عظیم تو. مُلک و ملکوت از آن تو است ای معبود عالمها.”
لطفا نظر خود در خصوص این پست را با ما و دیگر خوانندگان در میان بگذارید . bahaiyon.blogspot.com
0 نظرات:
ارسال یک نظر