اطلاعاتی در خصوص دین بهاییت

اخبار بهایی و اخبار جامعه بهائیت احکام بهائی آیین بهائی باورهای بهائیون زندانیان بهائی زندانیان بهایی کتب بهائی دانلود آثار بهائی قبله بهاییون قبله بهائیون تقویم بهائی سالنامه بهاییون حضرت بهاء الله حضرت عبدالبهاء شوقی فیس بوک جمهوری اسلامی اعدام خودکشی

پنجشنبه، تیر ۳۱، ۱۳۹۵

عفّت و پاکدامنی از منظر دین بهائی

 عفّت و پاکدامنی از آموزه های ضروری و اساسی دیانت بهائی است. حضرت عبدالبهاء در این خصوص می فرمایند: «عِندَاللّه [= نزد خدا] اَمری اَعظم از عِصمَت و عِفَّت نیست. این اَعظم مقاماتِ عالَمِ انسانیست و از خصائصِ این خلقتِ رَحمانی؛ و دُونِ آن از مُقتضیاتِ عالَمِ حیوانی.»(١) و نیز: «ذره‌ای عِصمت، اَعظَم از صدهزار سال عبادت و دریایِ معرفت است.»(٢)
در سده ها و هزاره های گذشته که آن را به تعبیری می توان دوران کودکی جامعۀ بشری فرض کرد، به عفت و عصمت صرفاً از منظری جنسیتی و مردسالارانه، آن هم بیشتر در مورد خانم ها نگاه می شد. با این نگاه اگر مردی مرتکب فساد و فحشا می شد، آن اندازه مورد نکوهش نبود که زنی در صورت ارتکاب آن مورد ملامت واقع می شد. نتیجۀ عملی این دید آن بود که زنان باید بیشتر در خانه ها و بدور از اجتماع و در حجاب و اِستتار به سر می بردند که از جمله نتایج آن محرومیت ایشان از بعضی حقوق انسانی و از جمله تعلیم و تربیتِ معمول زمان بود. به تعبیری دیگر، از بعضی جهات و به مقتضای زمان، یکی از راه های اجتناب ناپذیر حفظ جامعه از فحشا، خانه نشین و مَستور کردن زنان بوده است. بایستی زنان را که از جمله مظاهر بارز زیبایی اند در حجاب و یا دور از چشم مردان نگه می داشتند تا مبادا ایشان همچون کودکانی که نمی توانند جلوی خود را در برابر شیرینی بگیرند، با دیدن زنان زیبا روی پایشان بلغزد و مرتکب فحشا شوند.

امّا از آنجا که «هر امری را منع و مقاومت می توان نمود مگر اقتضای زمان را.»(٣) اینک در هزارۀ سوّم که بشریت دوران کودکی خود را پشت سر گذاشته و در آستانۀ دوران بلوغ خود قرار گرفته، نظر به این ضرورت و اقتضا دریافته است که این نگاه را باید بنحوی اصلاح کرد که بتوان در عین حضور زنان در صحنۀ اجتماع و برخورداری از حقوق اجتماعی و در تعامل با مردان، عفّت و عصمت عمومی را نیز حفظ کرد. در چنین دوره ای مردان باید به چنان بلوغی از نظر ایمانی و فرهنگی رسند كه به آسانی به امتحان نیافتند! در چنین عصری دیگر فقط زنان نیستند كه باید عفت و عصمت داشته باشند بلكه مردان نیز باید تقوی و انضباطِ معنوی ــ اخلاقی پیشه سازند، تا هر دو جنس بتوانند با رعایت اعتدال و ادب و حیا و عفت و تقوی با هم در جامعه ای سالم تعامل و ارتباطی معنوی- انسانی-علمی- فرهنگی- هنری- اقتصادی داشته باشند. با توجه به روند تکاملی ادیان باید بدانیم که اینک هنگام تحقق تدریجی این مقصد بلندِ اَعلی فرا رسیده است.

با یك مثال ازده ها نمونه تغییر وتكامل احكام دینی درخصوص زنان درسیر ادیان الهی، می توان حقیقت فوق را دریافت. درارتباط با آیات سورهء احزاب دربارهء زنان، حدیثی نیز هست كه حضرت محمد ص فرموده اند، و نَهی اَن تتكلمَ المَرئه عِندَ غیرِ زَوجِها وَغیرِ ذی مَحرَم ٍ مِنها اَكثرَمِن خَمسِ كلِماتٍ مِمّا لابُدَّ لَها مِنه. یعنی و نهی فرمود این كه زن نزد غیر شوهر خود وغیرمحرم خود تكلم نماید بیش از پنج كلمه از آنچه آن را ناچار است.(٤) در همین مورد حضرت باب پس از حدود ١٢ تا ١٣ قرن از ظهور اسلام، در كتاب بیان فارسی، واحد ۸، باب ١۰ می فرمایند: «دروقت احتیاج اِذن داده شده تكلم مَرء با مَرئه[= مرد با زن] به قدری كه كفایت كند درظهور ثمر، و اگر از بیست و هشت كلمه تجاوز نشود، اَقرَب [= نزدیك تر] به تقوی است، و اگر مفید نیفتد، زیاده اِذن داده شده.» امّا درظهور بهایی كه به فاصلهء كمی پس از ظهور حضرت باب در بستری كه ایشان آماده فرموده بودند، واقع شد، حضرت بهاءالله محدوده ای برای آن حكم تعیین نفرمودند، جز آنكه با ارائهء تعالیم مهم كلی و جزئی، هرگونه ارتباطی را مشروط به رعایت تقوی وعفت وعصمت وادب و وقار و حیا فرمودند. ملاحظه می شود در سیر تکاملی اجتماع و ادیان از دوران کودکی به سمت بلوغ، محدودهء ارتباط گفتاری- اجتماعی زن و مرد وسیع تر و بیشتر شده است.

حضرت بهاءالله با توجه به این نیاز و در جهت تغییر نگرش در این خصوص، در لوح پنج کنز می فرمایند: «آمده ام در این عالم پر آلایش که از ظلم ظالمین و تعدّیِ خائِنین بابِ آسایش بر تمام وُجود مَسدود است بِه حول الله و قوّته چنان امانت و صیانت و دیانتی در آفاق ظاهر و باهِر نمایم که اگر یکی از پرده نشینانِ خَلفِ حِجاب[= پشت پرده] که پَرتوِ جَمالش آفتاب را به ذره ای در حساب نیارد و در شؤونِ حُسن و جَمال بی نظیر و مثال باشد و به جمیع جواهر و زینت های خارج از اِحصای اولی النُّهی[= خارج از شمارش خردمندان] مزیّن، بی سِتر از خَلفِ حِجاب بیرون آید و بتنهائی بی رفیق از مَشرقِ اِبداع تا مغربِ اِختراع سفر نماید و به هر دیاری دَیّار و در هر اِقلیمی سَیّار شود، انصاف و امانت و عدل و دیانت و فقدانِ خیانت و دنائت[= پستی] به درجه ای باید برسد که نه یک دستِ تعدّی و طمع به ذیلِ ثروت او دراز شود و نه یک نظرِ خیانت و شهوت به جَمالِ عِصمت او باز گردد تا بعد از سیر در هر دیار با قلبی بی غبار و وَجهی پُراِستبشار به محل و موطن خود راجع شود... به حول الله عالم را به این مقامِ بلندِ اَعلی منتقل خواهم نمود و این بابِ اَعظم را بر وَجهِ کُلّ خواهم گشود.»

وعده و مژدۀ رسیدن به چنین دوران بلوغ عالم انسانی به شکل های گوناگون در متون دینی سابق وجود دارد. چنانکه در همین خصوص حضرت علی چنین مژده داده اند: «اگر قائم ما قیام كند، آسمان باران خود را فرو می ریزد و زمین نباتات خود را بیرون می دهد، و كینه ها از دل بندگان خدا زائل می شود، و درندگان و حیوانات با هم ساخته از یكدیگر رم نمی كنند، تا جائی كه زنی كه می خواهد راه عراق و شام را بپیماید همه جا قدم بر روی سبزه و گیاهان می گذارد و زینت های خود را بر سردارد- وكسی طمع به آن نمی كند؛ نه درنده ای به او حمله می آورد و نه او از درندگان وحشت دارد».(٥)

به عنوان طلیعۀ این حرکتِ بدیع، بهائیان حقیقی را چنین توصیف می کنند: «اَهلِ بَها [= بهائیان] نفوسی هستند كه اگر بَر مَدائِنِ ذَهَب [= شهرهای طلا] مرور كنند، نظرِ اِلتفات به آن ننمایند، و اگر چه جمیع نساء ارض [= خانم های كرۀ زمین] به أحسَن ِ طِراز وَ أبدَع ِ جَمال [= با بهترین زینت و جدیدترین زیبائی] حاضر شوند، به نظر هوی [= به نظرهوی و هوس و شهوت] درآنها نظر نكنند.»(٦)

شاید این شبهه پیش آید در این روندِ تعامل زنان و مردان در جامعه، تکلیف و جایگاه غریزۀ جنسی چه خواهد بود. دیدگاه بهائی در این خصوص آن که « برداشت بهائی از روابط جنسی بر این عقیده استوار است که عفّت و عصمت باید هم از طرف مرد و هم از طرف زن کاملاً رعایت گردد، نه تنها به این علّت که عصمت به خودی خود از نظر اخلاقی بسیار قابل ستایش است بلکه از این نظر که تنها راه یک زندگی خانوادگی شاد و موفّق نیز می باشد... دیانت بهائی ارزش انگیزۀ جنسی را تصدیق می‎نماید ولی استفادۀ نامشروع و ناشایستۀ از آن را در مواردی مانند رابطۀ جنسی آزاد و با هم زیستن بدون ازدواج و غیره که همه را کاملاً به ضرر انسان و جامعه می داند محکوم می سازد. استفادۀ صحیح از غریزۀ جنسی حقّ طبیعی هر فرد می باشد و نهاد ازدواج نیز دقیقاً به همین منظور به وجود آمده است. بهائیان معتقد به سرکوب نمودن انگیزۀ جنسی نیستند بلکه معتقد به کنترل و تعدیل آن هستند.»(٧) «معیار دیانت بهائی در شؤون مربوط به اخلاقیات جنسی بسیار بالاست ولی به هیچ وجه به نحو نامعقولی سخت و شدید نیست. ضمن اینکه روابط جنسی آزاد مردود شمرده شده است، ازدواج به منزلۀ عملی مقدّس محسوب گردیده که هر انسانی باید به انجام آن تشویق شود، ولی اجبار جایز نیست. غریزۀ جنسی، مانند دیگر غرایز بشری لزوماً شیطانی نیست بلکه نیرویی است که اگر به نحو صحیح هدایت گردد می تواند شادی و رضایت فرد را به همراه آورد. ولی اگر مورد سوء استفاده قرار گیرد نه تنها برای خود شخص بلکه برای جامعه ای که در آن زندگی می کند قطعاً زیان بسیار خواهد داشت. در عین حال که بهائیان ریاضت و خودآزاری افراطی را مردود می شمرند ولی در عین حال نسبت به فرضیه های متداول راجع به اخلاق جنسی که صرفاً موجب از هم گسیختگی جامعۀ بشری می گردد نیز نظر موافقی ندارند.»(٨)

با این توضیح، ساختن جامعه ای نو آن طور که مدِّ نظر حضرت بهاءالله است، مستلزم آن است که بشر مقام انسانی خود را در این دورۀ بلوغ جامعۀ بشری دوباره بررسی نماید و دریابد که ظهور و بروز مقام و موقف انسانی و معنوی و اخلاقی او باید بسی عظیمتر از ادوار گذشتۀ تاریخ باشد. به فرمودۀ حضرت بهاءالله «اگر انسان به قدر و مقام خود عارف شود، جز اَخلاق حَسَنه و اَعمال طَيِّبۀ راضيۀ مَرضيّه از او ظاهر نشود.» (٩) مشکل آنجاست که بشر مقام حقیقی خود را فراموش کرده. برای یادآوری این مقام عظیم، انسان باید تعمق و تفکری مجدّد نماید که «انسان به جسم انسان نیست، بلکه انسان به روح انسان است.» (١۰) یعنی علاوه بر جنبۀ جسمانی که شبیه به حیات حیوانی است، انسان دارای دو جنبۀ انسانی و معنوی نیز هست که از جمله صفات ممیّزۀ آن: وجود روح انسانی و قوۀ تفکر و اختیار و مسؤولیت و تصمیم گیری و عواطف و وجدان بشری و آگاهی از وجود خود می باشد. بلوغ جامعۀ بشری وقتی آشکار می گردد که انسان بر هر سه جنبۀ وجود خود ارج نهد و از همۀ آنها بهره مند گردد. «امروز روز ظهور مقامات انسانيست جهد نمائيد تا از شما ظاهر شود آنچه لايق هست.» (١١)

عفت و عصمت زمانی در این دورۀ بلوغ جلوۀ بیرونی می یابد که از جنبۀ معنوی حقیقت انسان نشأة گیرد. فقط در صورتی که جنبۀ معنوی انسان بر قلب و روح او حاکم باشد، زنان و مردان می توانند در عین تعامل با یکدیگر در جامعه ای سالم عفت و پاکدامنی خود را حفظ کنند و از فحشا و فساد مصون مانند. این جنبۀ معنوی انسان همان موهبتی خدایی است که توسط مربیان آسمانی به بشر عرضه می گردد. وقتی قلب انسان عفیف شد، این عفت و پاکی در ظاهر او نیز نمود می یابد؛ و اگر قلب فاسد گردد، جمیع وجود او را فاسد می سازد. حضرت بهاءالله می فرمایند: «فَانظُر فِي الانسان اِذا فَسَدَ قلبُهُ يُفسِدُ كُلَّ الاَركان.»(١٢) اگر بشر مي خواهد اين فساد را تبديل به اصلاح كند، بايد آینۀ قلب و روح انسانی خود را رو به خورشید مربیان آسمانی نماید تا روح ایمانی در آن منعکس گردد. «آنچه در دل تجلي نمايد و تجليات كند، در جميع اَعضاء سرايت نمايد. به قسمي كه ديده بگريد و لب بخندد و سراپا به رقص و حركت آيد.»(١٣)

با این توضیح باید گفت بدون توجه به مقام حقیقی انسان آنچنان که گفته شد، طرق سیاسی واقدامات وحركات تند فمینیستی وتقلید وشبیه سازی (Simulation) ازمردان توسط زنان یا به عبارتی مردانه شدن زنان _ كه بعضی آن را به اشتباه راه رسیدن به حقوق زنان تلقی نموده اند حال آنكه موجب تأخیر دراعتلای زنان به عنوان موجودی خاص ومكمل مرد می گردد_ ویا درگیری با مردان، بطور مؤثر قادر به ایجاد آن جامعۀ بالغ سالم عفیفی که ذکرش رفت، نخواهد بود.

در عوض، آنچه حضرت بهاءالله قصد دارند در این عصر جدید بر قلوب و ارواح و افکار زنان و مردان بتابانند، آموزه هایی است که در هر سه بعد جسمانی- انسانی- معنوی، موجد و حافظ عفت و عصمت روح و قلب و فکر و جسم ایشان و ظهور و بروز مقام حقیقی انسان است. عفت و عصمتی که با قدرتِ اختیار و ارادۀ انسانی در همۀ ابعاد زندگی بشر تجلی می یابد. از جملۀ این آموزه ها اعتقاد به تساوی حقیقت روح و جان و حقوق زنان و مردان است؛ از جمله تعلیم و تربیت اجباری و عمومی دختران و پسران هر دو است؛ از جمله تقدّس و اهمیت خانواده و ازدواج و حکم تک همسری و اولویت تربیت دختران و نهی از خريد و فروش غلام و کنيز و الغای بردگی است؛ از جمله لزوم شریک شدن زنان در اقدامات و خدمات معنوی و علمی و تربیتی و اجتماعی و فرهنگی و سیاسی است که از جمله شروط ضروری برای برقراری هدف دیانت بهائی یعنی صلح جهانی و وحدت عالم انسانی است.

شوقی ربانی ولی امر بهائی در توصیف وجوه گوناگون چنان عفت و عصمتی چنین فرموده اند: «این تنزیه و تقدیس با شؤون و مقتضیات آن از عفّت و عصمت و پاکی و طهارت و اصالت و نجابت مستلزم حفظ اعتدال در جمیع مراتب و احوال از وضع پوشش و لباس و ادای الفاظ و کلمات و استفاده از ملکات و قرائح هنری و ادبی است. همچنین توجه و مراقبت تام در احتراز از مشتهیات نفسانیه و ترک اَهواء و تمایلات سخیفه وعادات و تفریحات رذیلۀ مفرطه ایست که از مقام بلند انسان بکاهد و از اوج عزّت به حَضیض ذلّت متنازل سازد و نیز مستدعی اجتناب شدید از شرب مُسکرات و افیون و سایر آلایش های مضرّه و اعتیادات دنیة نالایقه است. این تقدیس و تنزیه هر امری را که منافی عفّت و عصمت شمرده شود خواه از آثار و مظاهرهنر وادب و یا پیروی از طرفداران خلع حجاب و حرکتِ بِلا اِستتار درمَرآی ناس و یا آمیزش بر طریق مصاحبت و یا بیوفایی در روابط زناشویی و به طور کلّی هر نوع ارتباط غیر مشروع و هر گونه معاشرت و مجالست مُنافی با احکام و سنن الهیه را محکوم و ممنوع می نماید و به هیچ وجه با اصول و موازین سَیِّئه و شؤون و آداب غیرمرضیۀ عصر مُنحَط و رو به زوال کنونی موافقت نداشته بلکه با ارائه طریق و اقامه برهان و دلیل، بطلان این افکار و سخافت این اذکار و مَضارّ و مَفسدت اینگونه آلودگی ها راعملاً مکشوف و هتک احترام از نوامیس و مقدسات معنویه، منبعث از تجاوزات و انحرافات مضلّه را ثابت و مدلّل می سازد.» (١٤)

م. ستوده
٢٢/٢/١٣٩١
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یادداشت ها:

١- بدایع الآثار، ص ٢٦٨ ج ٢.
٢- گلزار تعالیم بهائی، ص ٢١۸.
٣- حضرت عبدالبهاء، پیام ملکوت، ص ١٣٩.
٤- كتاب عایشه در حیات محمد ص ، سپهروز مولودی، نشراوحدی، چاپ ۸، ص ٤٤
۵- بِحارُ الاَنوار، ج ۱۳، ترجمۀ آقای دوانی، ص ۱۱۰۹.
٦- گنجینۀ حدود و احكام، ص۲۹۹.
۷- ترجمه / مکتوب ۵ سپتامبر ١٩٣۸ حضرت ولی امرالله به یکی از بهائیان / انوار هدایت، شمارهء ١١۵٦، به نقل از جزوۀ «حیات بهائی»،
۸- ترجمه / مکتوب ٢٩ مه ١٩٣۵ به یکی از بهائیان، به نقل از منبع مذکور در یادداشت ۷.
٩- دریای دانش ص ٢٦.
١۰- خطابات، ج١، ص ١٣٢.
١١- حضرت بهاءالله. گلزار تعالیم بهائی، ص ٢۷۸.
١٢- آثار قلم اعلی، ج ٤، ص ٢٩۷. همچنین در حدیثی از حضرت محمّد است که می فرمایند: «اِنَّ فِی الجَسَدِ مُضغَة اِذا صَلُحَت صَلُحَ الجَسَدُ کُلُّهُ وَ اِذا فَسَدَت فَسَدَ الجَسَدُ کُلُّهُ، اَلا وَ هِیَ القلبُ»(کتاب زبان قرآن، حمید محمدی، ج ١، بخش سوم، ص ٤٣) و در انجیل مَرقُس، بابِ ۷ است: «هیچ چیز نیست که از بیرون آدم داخل او گشته بتواند او را نجس سازد بلکه آنچه از درونش صادر شود آن است که آدم را ناپاک می سازد. هر که گوش شنوا دارد بشنود. و چون از نزد جماعت به خانه درآمد شاگردانش معنی مثل را از او پرسیدند. بدیشان گفت مگر شما نیز همچنین بی فهم هستید و نمی دانید که آنچه از بیرون داخل آدم می شود نمی تواند او را ناپاک سازد. زیرا که داخل دلش نمی شود بلکه به شکم می رود و خارج می شود به مزبلۀ که این همۀ خوراک را پاک می کند. و گفت آنچه از آدم بیرون آید آنست که انسان را ناپاک می سازد. زیرا که از درون دل ایشان صادر می شود. خیالات بد و زنا و فسق و قتل و دزدی و طمع و خیانت و مکر و شهوت پرستی و چشم بد و کفر و غرور و جهالت، تمامی این چیزهای بد از درون صادر می گردد و آدم را ناپاک می گرداند.»
١٣- مائده آسمانی، ج٢، ص ٩۷.
١٤- ظهور عدل الهی، صص ۶۴-۶۳.


لطفا نظر خود در خصوص این پست را با ما و دیگر خوانندگان در میان بگذارید . bahaiyon.blogspot.com facebook.com/omid.bahai facebook.com/bahainews9

0 نظرات: